کد خبر 1137371
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۹ - ۲۳:۳۸

به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام مرزوبوم روایتی از یک نمونه جنگ ضد فرماندهی دشمن در واحد جنگ الکترونیک(جنگال) از کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت علی اسحاقی را منتشر کرد.

 اکبر جزینی، مدیر سایت سیار شنود و جهتیاب در واحد جنگ الکترونیک نوشته است که چند بار در سیستم مخابراتی دشمن نفوذ کردیم و فرماندهی یک بخش یا یک منطقه و یک واحدی از آنها را به عهده گرفتیم. یک خاطره از همین به دست گرفتن فرماندهی دشمن در منطقه حاج عمران دارم. آقای رفیق دوست وزیر وقت سپاه به سنگر مادر قمطره آمده بود. همان شب بچه‌های سپاه قرار بود بروند و یکی دوتا تپه را بگیرند

 دشمن با قاطر تجهیزاتش را بالای ارتفاعات می‌برد. ما این خبر را آنها گرفتیم که یک ستون از قاطرهای عراق با تجهیزات از پشت این تپه دارند بالا می‌روند. وقتی مختصات را می‌گفتند، دیدیم آنها می‌خواهند به جایی بروند و به نیروهای خودشان برسند که ما می‌خواستیم شب آنجا عملیات کنیم. می‌خواستیم این عملیات مشکل پیدا نکند و این موضوع را به آقای اسحاقی اطلاع دادیم.

 آقای اسحاقی آمدند و فرماندهی را در دست گرفتند. ما خودمان بیسیم آنها را قطع کردیم. آقای اسحاقی با آن فرمانده عراقی که روی تپه بود ارتباط برقرار کرد و به او گفت که قاطرها را از کجا بیاورد و چطور بیاورد

 خب چون لهجه شان هم عراقی بود آنها اصلاً متوجه نمی شدند چه کسی به آنها فرمان می دهد. خیلی خوب فرمان را به دست گرفته و آنها را لبه ی یک پرتگاه برد. البته از آن راهی که قرار بود بیایند، از روی مختصات، یک پرتگاه به آنها آدرس داد و گفت از این راه بیایید تا به فلان جا برسید و اینها همه شان آمدند. زمانی که  رسیدند لبه ی پرتگاه، قاطرها همه رم کردند و توی دره افتادند و در نهایت این عملیات با موفقیت انجام شد و نیروهای عراقی به آنجا نرسیدند.

علی اسحاقی، فرمانده ی واحد جنگ الکترونیک در دوران دفاع مقدس ادامه می‌دهد که جنگ ضد الکترونیک و کار عملیات هدایتی که ما انجام می‌دادیم، تاکتیک خاص خودش را داشت و هر کسی نمی توانست آن را انجام دهد. جنگ ضد فرماندهی یعنی اینکه فرماندهی دشمن را ما به دست بگیریم. مثلاً ما در محلی سیستمی داشتیم که می‌توانست پارازیته کند و صدای دشمن را در ارتباط دو طرفه آنان خفه کند. برای اجرای مأموریت سیستم یک طرف را خفه می کردیم که نتواند ارتباط برقرار کند و بعد طرف دیگر را هدایت می‌کردیم. گاهی اوقات هم دو نفر میشدیم و نقش دو تا فرمانده عراقی را بازی می کردیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 6
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۱
    2 0
    داداش دمت گرم، ببین با همین روش میتونی اصلاحاتچیا و غربگداها رو ببری لب دره؟؟! شاید خدا خواست پاشون لغزید راحت شدیم!! خخخخخخ
  • IR ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۱
    0 2
    قاطر بدبخت چه گناهی کرده؟ نمی شد راه بهتری پیدا میکردید حیوان بیچاره نفله نشه؟
    • ڪیان IR ۱۳:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
      1 0
      برادر! جانِ سربازان و موفقیت عملیات را فدای جانِ قاطر ڪردن همچین منطقی و عاقلانه نیستا! ادای دلرحم‌هارو هم درمیارید درست و قشنگ اجراش ڪنید لطفا. برای جبران: شادی روح تمامی شهدای هشت‌سال دفاع مقدس و مدافعین حرم صلواتی تو دلتون ختم ڪنید. "اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد"وعجل‌فرجهم
  • IR ۱۲:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۱
    0 0
    یکی مرد جنگی به از صدهزار
  • احمدخواجوند IR ۱۲:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۱
    0 0
    به قاطر میگویند پدرت کیست ؟؟میگوید مادرم مادیون هست چرا ؟؟برای اینکه خجالت میکشد که بگویت پدرم خر هست
  • IR ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۱
    2 0
    درود بر تمامی شهیدان راه خدا درود بر جان برکفان سپاه پاسداران

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس